سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/12/29 | 10:13 صبح | نویسنده : hesam

 

تازه از خواب بیدار شدم بابام می یاد میگه:بیداری؟؟؟! می گم پـَـ نـَـ پـَـ خودمو زدم به بیداری  !

 

رفتم بانک به آقاهه پشت میز میگم آقا ببخشید شما صندوق دارین؟ میگه پ ن پ هاش بکم  !!!

 

ماشینه تا شیشه جمع شده... یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن... یارو داره رد میشه... میگه مرده؟ پ نه پ تصادف خستش کرده خوابیده  !

 

 

روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟ پ نه پ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم  !

 

مگس نشسته رو برنج،به خواهرم میگم:ای وای مگس……میگه:بکشمش؟؟؟!!!!میگم پ ن پ…زشته برنج خالی بخوره یکم براش خورشت بیار  .

 

 

بچه داییم به دنیا اومده .. همه خوشحال و اینا .. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟… پـَـ نه پـَـ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه:… نیوفولدر!!!

 

دارم به خواهر زاده ام دیکته میگم ... رسیده اخر خط، می گه برم سر خط؟

پـ نه پـ بقیشورو فرش بنویس

 

رفتیم بلیت لندن بگیریم، زنه می گه سیاحتیه؟

پـ نه پـ، زیارتیه می خوام برم امام زاده سید ریچار!

 

رفتیم پایگاه انتقال خون م گه شمام  اومدین خون بدین؟ پـ نه پـ، ما پشه ایم

اومدیم مهمونی!

 

میگه امتحان چی داری؟میگم وصایا،می پرسه مصایای امام؟

پـ نه پـ، وصایای الیزابت تیلور!

 

داریم لوازم می زاریم تو ماشین که بریم مسافرت.همسایمون می گه دارید می رید مسافرت؟

پـ نه پـ، قراره از امشب تو ماشین زندگی کنیم!

 

ساعت 10 شب رسیدم خونه، بابام میگه الان اومدی؟

پـ نه پـ، 2ساعت پیش اومدم، الان تکرارش داره پخش میشه!

 

تو آزمایشگاه پشت در دستشویی تو صف ایستاده ام، خانومه اومده میگه: شما هم می خواین

آزمایش بدین؟ پـ نه پـ، اومدم بقیه ی مریضا رو سر پا بگیرم!